چه کنم با دل تنها؟....

ساخت وبلاگ
قصه از اونجا شروع شد......که نه.......ادامه پیدا کرد........که دل من تنها بود.....

 

میدونی؟ گاهی وقتا حتی با وجود داشتن یه عالمه دوست هم باز احساس تنهایی میکنی......وقتایی که حالت بده و دلت میخواد یکی بیاد یه حرفی بزنه و حالتو خوب کنه، اما دریغ از حتی یه نفر که بتونه بفهمه چته و چی دلت میخواد بشنوی....

گاهی وقتا تو فقط میخوای یه حرف خاصی رو بشنوی، حالا اون حرف از هر جنسی باشه، ولی کسی نیست که بهت بگه، چون نمیدونه، حتی بالاتر از اون، کسی نیست که بفهمه حالت بده.......امان از اون وقت......اون وقته که تازه میفهمی چقدر تنهایی میون اینهمه دوست و آشنا......تازه بدتر از اینم میتونه باشه، اونم وقتیه که بیای و بگی دردت چیه و کوچکترین عکس العملی نبینی.....آوخ که چه سخته.....

مطالبات...
ما را در سایت مطالبات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : childalone بازدید : 207 تاريخ : يکشنبه 26 اسفند 1397 ساعت: 12:59